هر کتاب به نوبه خودش دوستداشتنی است و طرفدارهای خاص خودش را دارد؛ اما هستند کتابهایی که نهتنها خودشان دوستداشتنی هستند بلکه باعث شدن خیلی از افراد به کتابخوانی علاقهمند شوند.
این سبک از کتابها با راهکارهای عملی که میدهند باعث تغییر در زندگی افراد میشوند و همین باعث میشود تا آنها علاقه پیدا کنند که سراغ کتابهای دیگر بروند. تو این مقاله، ۵ مورد از این کتابها را به شما معرفی میکنیم تا با خواندنشان بیشتر به کتاب و کتابخوانی علاقهمند شوید.
۱) قانون ۵ ثانیه
مل رابینز ابزار مفیدی را در کتاب قانون ۵ ثانیه: زندگی، کار و اعتماد به نفستان را با شجاعت هر روزه دگرگون کنید، معرفی میکند که در همه زمینههای زندگی کاربرد دارد.
قانون ۵ ثانیه میتواند در هر لحظه از زندگی روزمره و در مواجهه با دشواری، عدم قطعیت و ترس موثر واقع شود. این قانون ممکن است در بهبود وضعیت سلامت، افزایش بهرهوری و مقابله با تاخیر کاری کمک کند.
حدودا همه ما در زندگی این دروغ را باور کردهایم که برای ایجاد تغییر، باید احساس آمادگی کنیم؛ ما این دروغ را باور کردهایم که بالاخره در مرحلهای از زندگی اعتماد به نفس کافی به دست میآوریم و شجاعت به خرج میدهیم. خیلی از مردم ایدههای فوق العادهای دارند، اما فکر میکنند چیزی که کم دارند انگیزه است؛ اما این طور نیست!
یک واقعیت درباره انسانها این است که ما طراحی نشدهایم تا کارهای سخت و ناراحت کننده و یا ترسناک را انجام دهیم. مغز ما به گونهای طراحی شده است که از ما در برابر آن دسته از کارها محافظت کند، چون مغز ما تلاش میکند تا ما را زنده نگه دارد.
پس اگر میخواهید کارهایی را انجام دهید که همیشه میخواستید، و تغییراتی در زندگیتان ایجاد کنید، باید کارهایی را انجام دهید که:
– منابع مورد نیاز را برای انجامشان ندارید.
– دربارهشان مطمئن نیستید.
– سخت هستند.
– ترسناکاند.
– عدم قطعیت بالایی دارند.
و همین باعث میشود مشکلی جدید برای همه ما به وجود بیاید و آن این است که: هیچ وقت حوصله انجام دادنش را ندارید!
شما فقط هنگام انجام کارهای آسان، احساس انگیزه میکنید و هنگام مواجهه با کارهای مهم و سختتر احساس ترس دارید اما چرا؟
چون مغز ما به گونهای طراحی شده است که به هر قیمتی، جلوی ما را بگیرد تا کاری انجام ندهیم که امکان داشته باشد آسیب ببینیم. مغز ما این کار را با به شک انداختن ما انجام میدهد.
مل رابینز (Mel Robbins) به شجاع شدن و بیرون رفتن از منطقه راحتی کمک میکند و از همه مهمتر، او در کتاب قانون ۵ ثانیه (The 5 second rule) توضیح میدهد که کنترل و تغییر ایجاد کردن آسان است!
روشهایی برای استفاده از قانون ۵ ثانیه:
– به خودتان فشار بیاورید.
– در محل کار تاثیرگذارتر باشید.
– سازندهتر باشید.
– از منطقه راحتی خود خارج شوید.
– در شبکهسازی کاراتر باشید.
– خودتان بر احساسات خود نظارت و کنترل داشته باشید.
– اعضای تیم را مدیریت کنید، با آنها تعامل داشته باشید، در آنها انگیزه ایجاد کنید و آنها را تشویق کنید.
هر روز در زندگی با شرایطی همچون سختی، بلاتکلیفی و ترس مواجه هستیم. زندگی نیاز به شجاعت دارد و این دقیقا همان چیزی است که این قانون به کشف آن کمک میکند، شجاعتی برای تبدیل شدن به بهترین شخصی که میتوانید باشید.
جملات برگزیده کتاب قانون ۵ ثانیه:
– همهی رویاهای ما میتوانند به حقیقت بپیوندند اگر شجاعت پیگیری آنها را داشته باشیم.
– از صمیم قلب حرف بزن، حتی اگر صدایت بلرزد.
– همیشه کسی هست که قدر شما را نمیداند. نگذارید این فرد خود شما باشد.
– ترسیدن ایرادی ندارد. ترسیدن به معنای این است که قرار است کاری واقعا شجاعانه انجام دهید.
– برای شروع نیازی به آماده شدن نیست. نمیخواد آماده شی، شروع کن!
بیشتر بخوانید: معرفی کتاب هنر شفاف اندیشیدن
در بخشی از کتاب قانون ۵ ثانیه میخوانید:
من امروز از قانون ۵ ثانیه استفاده کردم که شروع کسبوکار پرترههای اسب و سوارکار را اعلام کنم. سالها بود که میخواستم این کار را بکنم، اما فقط مانع خودم میشدم. بیصبرانه منتظرم و حالا چیزی دارم که به خاطرش دیگر آن دکمهی تکرار زنگ را نزنم! ممنونم مل!
همهی ما سزاوار این هستیم که آنقدر هیجانزده از خواب بیدار شویم که نخواهیم مثل میکال «آن دکمهی تکرار ساعت را بزنیم». اگر در فکر پرشی مثل او هستید، حواستان باشد که دربارهی پرسیدن این سؤال از خودتان کاملا آگاه باشید.
باید از خودتان این سؤال دلی «آیا آمادهام که به این کار متعهد شوم؟»، نه این سؤال احساسی «آیا حس میکنم برای متعهد شدن به این کار آمادهام؟» را بپرسید. هیچوقت احساس آمادگی نمیکنید؟ وقتی که به سؤال «آیا آمادهام که به این کار متعهد شوم؟» پاسخ مثبت بدهید، باید از این قانون استفاده کنید که آن هل آخر را بدهید.
حتی وقتی که آماده باشید، وقتی واقعا انجامش بدهید حس خوبی نخواهید داشت. از تاد در استرالیا بپرسید. تاد از خیلی وقت پیش میدانست که دقیقا آرزوی چه چیزی را در سر دارد: تربیت بدنی. او همیشه رویای تدریس آن و داشتن کسبوکار آموزش شخصی خودش را داشت. در دبیرستان، تاد میدانست که میخواهد در تربیت بدنی تحصیل کند، اما والدینش گفتند: «وای نه، نمیتونی همچین کاری بکنی…» آنها به او فشار آوردند که به جای آن دنبال یک رشتهی «حرفهای» برود.
چهار سال بعد، تاد در برنامهی دو رشتهای بین حقوق و کسبوکار سال آخری بود. دلش هیچوقت با این کار نبود. به قول خود تاد در ایمیلی که به من داد، آن «صدای آرام» همیشه در پس سرش «در سکوت» طنینانداز میشد. چرا در این رشته ماند؟
۲) هنر ظریف بیخیالی
مارک منسون در میکروکتاب هنر ظریف بیخیالی، به شما میگوید که چگونه با بیشتر شکست خوردن، بیشتر موفق شوید و به آسانی از مشکلات عبور کنید. او زندگی خودش را نیز در مسیر پرجوش و خروش کتاب وارد کرده و همین دلیل میشود که شما با کتاب احساس نزدیکی کنید.
تمامی ما انسانها میخواهیم که یک زندگی راحت و شگفتانگیز داشته باشیم و به انواع آرزوها و اهدافمان دست پیدا کنیم. درست است؟ دقیقاً به همین دلیل است که به هیچ جایی نمیرسیم. چه کسی گفته معمولی بودن بد است؟ چه کسی گفته تمامی ما در کلیهی زمینهها و حوزهها باید مهارت داشته باشیم؟ اصلاً چه کسی گفته که موفقیت به این معنا است که برای ما تعریف شده؟ مارک منسون (Mark Manson) در میکروکتاب هنر ظریف بیخیالی (The Subtle Art of Not Giving a F*ck)، از شما میخواهد تا این نوشته را به عنوان کمکی برای زندگی، با فروتنی بیشتری مطالعه کنید.
درست است باید چشمها را بست و اطمینان خاطر داشت که میتوان خود را رها کرد، حتی اگر قرار است با شکست و بازنده شدن روبرو شد. به بیانی دیگر منسون تصمیم دارد که به شما آموزش دهد که مشغولیت فکری کمتری داشته باشید. به اعتقاد وی تمام چیزهای با ارزش در زندگی به وسیلهی فائق آمدن بر تجربهی تلخ در ارتباط با آن کسب میشود. اگر تلاش کنید از چیزهای منفی فرار کنید، تنها نتیجهی معکوس به دست میآورید. فرار از سختی، خود به طرزی رنج و درد است.
باید قبول کرد که واقعیت پنهان زندگی در این زمینه خلاصه میشود: چیزی به عنوان رهایی از استرس وجود ندارد. باید استرس چیزی را در دل داشت. قسمتی از طبیعت ما آدمهاست که اغلب به چیزی ارزش بدهیم و در نتیجه مشغولیتی داشته باشیم. پس پرسش اساسی در حال حاضر این خواهد بود که دغدغهی چه چیز را باید داشت؟
در دنیای کنونی تمامی کتابها و فرهنگها در جستجوی این هستند تا تمام چیزها را فوقالعاده نمایش دهند و به شما بگویند که کلیهی چیزها مثبت است. در حقیقت بر روی انتظارات مثبت و غیر حقیقی تاکید میکنند. توصیههایی که اغلب وجود دارد این است که روی موارد مثبتی متمرکز شوید که برای شما وجود ندارد. هر چیزی که صورت مثبت آن مورد تاکید قرار میگیرد و به شما اصرار میشود که اغلب آن را با خود ذکر کنید، نشان میدهد که شما آن را ندارید.
اگر اغلب در آرزوی چیزی هستید، در حقیقت این واقعیت را در ذهن ناخودآگاه خود صدا میزنید که «آن چیز نیستید». جهان به شما میگوید که زندگی خوب چه چیزی است. تبلیغات به یاد شما میآورند که زندگی خوب در داشتن خانه لوکس، بهترین همسر و بهترین فرزندان است. ما در حال احاطه شدن به وسیلهی همهی عاملهایی هستیم که به ما خاطر نشان میکنند زندگی خوب چه چیزی است و چه کاری برای آن باید انجام دهیم.
به دست آوردن یک زندگی خوب و سعی برای ساختن آن خیلی خوب است، ولی مشکل اینجاست که وقتی به چیزی بیش از حد ارزش بدهید، سلامت فکر را به خطر میاندازد. کلید زندگی خوب این است که تنها روی چیزهایی متمرکز شوید که برایتان حقیقی، اضطراری و با ارزش هستند.
مارک منسون، نویسنده، وبلاگنویس و کارآفرین آمریکایی است. وی تحصیل کرده رشته مدیریت مالی است، ولی علاقه فراوانی به روانشناسی دارد و در این حوزه مطالعات فراوانی داشته است. وی هنگامی که کاملاً ناشناس بود، نخستین کتابش را به انتشار رساند و با اینکه مشهور نبود، در کمتر از یک سال توانست ۱۵ هزار نسخه از آن را به فروش برساند. او همچنان وبلاگش را به روز حفظ میکند و یکی از پربینندهترین وبلاگهای آمریکا را دارد.
میکروکتابهای سبکتو در حقیقت چکیدهای مهم از کتابها هستند که شما بتوانید آنها را در زمانی معقول بخوانید. همه ما در روز زمانهای پرت زیادی داریم که میتوانیم با میکروکتاب آن را به زمان طلایی تبدیل کنیم.
میکروکتابها شامل بخشهای ثابتی هستند، در ابتدا توضیحاتی در مورد نویسنده وجود دارد چرا که وقتی شما با نویسنده آشنا باشید بهتر با کتاب ارتباط برقرار میکنید. بخش بعدی، توضیحی کلی در مورد کتاب است که شما بتوانید در یک نگاه با مبحث کلی کتاب آشنا شوید و بخش آخر هم چکیده مفید آن است.
در بخشی از میکروکتاب هنر ظریف بیخیالی میخوانید:
ما درک درستی از معنای پیشرفت نداریم. پیشرفت وقتی اتفاق میافتد که ما در گذشته شکستهای زیادی را متحمل شده باشیم و میزان موفقیت ما بر اساس همان تعداد دفعاتی است که در کاری شکست خوردهایم. اگر در اطراف خود افرادی را میبینید که بسیار عالی عمل میکنند این بدان معنی است که آنها بیشتر از شما شکست خوردهاند.
بیشتر ما به همان جایی میرسیم که از آن میترسیم، یعنی به همان شکستهایی میرسیم که همیشه از آن فرار میکردیم. تنها زمانی در کاری موفق خواهیم شد که حاضر باشیم در آن کار شکست بخوریم. در نهایت تنها وقتی موفق میشویم که بتوانیم شکست بخوریم. از شکست خوردن ترسی نداشته باشید که شکست رمز پیروزی شما خواهد بود. پس تا میتوانید شکست بخورید.
۳) آیین زندگی
کتاب آیین زندگی به قلم دیل کارنگی، بهترین و مؤثرترین روش جهت غلبه بر نگرانیهای روزمره را در اختیار شما قرار میدهد تا بتوانید دیدگاهی سرشار از آرامش در ذهن خود خلق کنید و آن را بپرورانید.
پس از اینکه کتاب آیین زندگی (How to stop worrying and start living) را مطالعه کردید نیاز است تا هر ماه چند ساعت را به منظور عملی کردن راهکارهای ارائه شده، صرف مرور آن کنید و هر روز به پیشرفت و موفقیت فکر کنید. اگر قصد دارید از این کتاب حداکثر استفاده را ببرید تنها یک بار مطالعهی آن نیازی به شما نخواهد کرد.
این کتاب به شما نشان میدهد که چگونه پیش از اینکه نگرانی و اضطراب شما را از پا در آورد، شما آن را شکست دهید، چگونه از انتقاد دیگران بدون هیچ توجهی گذر کنید، چگونه هر روز را تنها برای همان روز زندگی کنید، چگونه تشویش را از خود دور کنید و در نهایت به شما نشان میدهد تا در ۱۴ روز، افسردگیتان را درمان کنید.
این کتاب خلاصهای از تجربیات عملی زندگی بسیاری از تاثیرگذارترین مردمان بر روی کرهی زمین را به تصویر میکشد و دیل کارنگی با معرفی حالتهای مختلف اشخاص معروف و برجسته، راهکارهایی اساسی جهت دستیابی به زندگیای با کمترین نگرانی و مشکل در اختیارتان قرار میگذارد.
گاه برخی انسانها در مورد رویارویی با نگرانی راهکارهای بسیاری میدانند اما در زمان وقوع، توانایی بهره گرفتن از آنها را ندارند و نمیدانند کجا باید از آنها استفاده کنند که نویسنده در این کتاب با بیانی خاص مانند یک استاد به شما یاد میدهد. اگر بتوانید کنترل زندگی را در دست بگیرید زندگی زیباتر و دلنشینتری خواهید داشت.
بیشتر بخوانید: ۵ کتاب برای تغییر سبک زندگی
دیل کارنگی را بیشتر بشناسیم:
دیل کارنگی (Dale Carnegie) نوامبر سال ۱۸۸۸ در خانوادهای تهیدست دیده به جهان گشود. او از جمله نویسندگان و سخنرانان معروف آمریکایی است که دوران کودکیاش را در مشقت بسیار سپری کرد. بیشتر کتابهایی که کارنگی منتشر کرده در حوزهی روانشناسی است و نکات زیادی را در مورد خودسازی، سخنرانی، فروشندگی، پیشرفت شخصی و… در اختیار علاقهمندان قرار میدهد که باعث پیشرفت و موفقیت روزافزون آنها میشود.
در بخشی از کتاب آیین زندگی میخوانیم:
بنجامین فرانکلین هفت ساله بود که مرتکب اشتباهى شد و تا هفتاد سالگى آن را فراموش نکرد. در کودکى عاشق یک سوت شد. آنقدر هیجانزده شده بود که به درون مغازه رفت و بدون آن که قیمت آن را بپرسد همهى پولى را که در جیب داشت روى پیشخوان مغازه ریخت و سوت را برداشت و با خود به خانه برد. توى خانه آنقدر در سوت دمید و صداهاى گوشخراش تولید کرد که اعصاب همهى اعضاى خانه را داغان کرد.
همه او را دعوا کردند و برادرش با ریشخند از او پرسید آن تحفه را چند خریده است؟ وقتى بنجامین پاسخ داد برادرش خندهاى کرد و گفت سوت را با قیمت گرانى به او فروختهاند. و راست مىگفت. بنجامین با شنیدن این حرف بغضش ترکید و به گریه افتاد.
سالها بعد وقتى که فرانکلین یک شخصیت جهانى و سفیر کبیر امریکا در فرانسه شده بود هنوز این ماجراى تلخ را به یاد داشت و فراموش نکرده بود سوت را خیلى بیش از قیمت آن خریده بود و بیش از لذتى که براى او به ارمغان آورده بود از این موضوع رنجیده خاطر شده بود. اما این داستان براى فرانکلین درس بزرگى شد. او مىگوید: «وقتى بزرگ شدم و وارد اجتماع شدم و فعالیتهاى انسانها را دیدم فهمیدم عدهى زیادى براى خرید سوتهاى مورد علاقهى خود مبالغى بسیار بیشتر از ارزش واقعى آنها مىپردازند. به نظر من بدبختى انسان به خاطر این است که ارزش واقعى چیزها را نمىداند و بهایى بیش از ارزش آنها برایشان پرداخت مىکند!»
تولستوى، نویسندهى مشهور جنگ و صلح، آنا کارنینا و رستاخیز نیز به همین درد گرفتار بود. در دائرهالمعارف بریتانیکا آمده است تولستوى در بیست سال آخر عمر خویش از دوستداشتنىترین مردهاى روى زمین بوده است.
۴) صبح جادویی
کتاب صبح جادویی اثری از هال الرود، به شما نشان خواهد داد که همه افراد توانایی غلبه بر هر نوع مانعی را دارند و میتوانند زندگی رویایی خود را خلق کنند.
فرقی نمیکند که هم اکنون زندگی شما چگونه است، خواه ورای تصورتان موفق و یا اینکه هنوز به دنبال راهی برای رسیدن به کامیابی هستید. اما یک وجه اشتراک بین همهی شما وجود دارد و آن این است که همه میخواهید خودتان و زندگیتان را بهبود بخشید، زیرا همه انسانها با میل و انگیزه درونی شگرف در جهت رشد و پیشرفت زاده شدهاند.
هال الرود (Hal Elrod) به عنوان یک نویسنده، سخنران کلیدی و مربی موفقیت، خود را موظف میداند به شما بیاموزد که چگونه میتوانید به نیروهای نامحدود درونتان دست یابید. او به عنوان یک دانشآموز همیشگی در زمینه رشد فردی معتقد است این کتاب عملیترین و ثمربخشترین، متدی است که تاکنون در مواجهه با تمام جنبههای زندگی خود داشته برای آنان که اهداف والایی دارند، کتاب صبح جادویی (The miracle morning) میتواند نقش شگرفی در رسیدن به سطح بالاتری از زندگی و در نهایت رسیدن به موفقیتی ورای آنچه تاکنون تجربه کردهاید داشته باشد.
این کتاب علاوه بر اینکه به شما در بالا بردن درآمد و افزایش فروش و سود کسب و کارتان کمک میکند، روشهای نوینی برای رسیدن به سطوح عمیقتری از تعادل و رضایت شخصی در جنبههای مختلف زندگیتان که تاکنون از آنها غفلت کردهاید را در اختیارتان میگذارد. از جمله این زمینهها میتوان به سلامتی، شادکامی، روابط عاطفی، شرایط مالی و معنوی، و هرآنچه که در راس امور مهم زندگی شما قرار دارد اشاره کرد.
حتی اگر جزو آن دسته از افرادی هستید که با مشکلات بیشمار دست و پنجه نرم میکنند، مشکلاتی از قبیل مسائل عاطفی، روانی، فیزیکی یا مادی، این کتاب بارها ثابت کرده است که میتواند در زمانی بسیار کوتاه به افراد در رفع موانع به ظاهر غیرقابل عبور کمک کند و تغییراتی خارق العاده را در زندگی ایجاد کند.
اگر میخواهید در برخی زمینههای مهم زندگیتان به پیشرفتهای قابل توجه دست یابید و یا آماده ایجاد تغییرات اساسی در زندگیتان باشید به طوریکه شرایط کنونی شما به زودی به خاطرهای تبدیل شود، کتاب درستی را انتخاب کردهاید. شما هم اکنون آمادهاید به کمک شیوهای انقلابی سفری معجزهآسا را آغاز کنید… آن هم قبل از ساعت ۸ صبح.
هال الرود در سن بیست سالگی تصادف کرد و در صحنه تصادف برای لحظاتی از دنیا رفت، او با وجود اینکه دچار آسیب شدید مغزی شده بود و دکترها گفته بودند که دیگر توان راه رفتن ندارد اما توانست به راهش ادامه داده و رکورد فروش سالانه شرکتش را بشکند. در واقع او توانست به دونده ماراتنی در قالب یک نویسنده با کتابهایی پرفروش تبدیل شود.
کتاب حاضر به عنوان اثری که تاکنون زندگی هزاران نفر را در تمام دنیا متحول کرده است میتواند کاتالیزوری برای متحول کردن زندگی شما نیز باشد. به عبارتی همان چیزیست که تغییراتی سریع و عمیق در همه جهتهای گوناگون زندگیتان به وجود میآورد.
بیشتر بخوانید: به چه دلایلی باید کتاب بخوانیم؟
برخی نظرات دربارهی کتاب صبح جادویی:
– کتاب صبح جادویی به راستی تنها کتابی است که میتواند در تمام جنبههای زندگی تغییراتی عمیق و سریع ایجاد کند. اگر واقعاً به دنبال تغییر در زندگیتان هستید حتما این کتاب را بخوانید. (نشریه نیویورک تایمز)
– با خواندن این کتاب به خود هدیهای میدهید و آن بیدار شدن در هنگام صبح با تمام توان و انرژیتان است. وقت آن رسیده که دیگر کارهایتان را به فردا نیندازید و زندگیای که میخواهید و لیاقتش را دارید برای خود بسازید. این کتاب به شما میگوید چگونه این کار را انجام دهید. (دکتر ایوان میسنر)
– کتاب صبح جادویی حقیقتاً زندگیام را متحول کرد اکنون میتوانم تواناییهایم را به طور کامل کشف کنم و در نهایت در مسیر آگاهی قدم بگذارم و به این گونه به موقعیتها و مهارتهای جدیدی دست پیدا کنم و این تنها راه شروع یک روز خوب است. (نیک کاندرا)
– کتاب صبح جادویی کتابی مهیج و موثر است و بینشی جدید در اختیارتان میگذارد که با آن میتوانید تنها با تغییر نحوه بیدار شدن از خواب کل زندگیتان را دگرگون کنید. شیوه منحصر به فرد هال میتواند زندگی افراد زیادی را تغییر دهد. و به شما نیز کمک میکند از نیروهای بالقوهتان نهایت استفاده را ببرید. (بن گای)
– کتاب صبح جادویی یک ناجی در مسیر رشد فردی شما و تنها ابزاری است که با آن میتوانید امورتان را نظم و انضباط ببخشید. هال، من خیلی تو و یا زندگیام را جدی نمیگرفتم اما این کتاب قویترین سلاحی است که در برابر شکست به کار بردی. پس این کتاب لایق بیشترین توجهات است. (جان برگاف)
جملات برگزیده کتاب صبح جادویی:
– اگر میخواهید شب هنگام با رضایتمندی به رختخواب بروید باید صبحها با اراده از خواب برخیزید.
– برای ایجاد تغییرات عمیق در زندگی دو چیز لازم است، استیصال یا انگیزش.
– داستان زندگی ما انسانها داستان زندگی زنان و مردانی است که خودشان را دست کم گرفتند.
– شما با تبدیل شدن به یک انسان جدید و متفاوت، موفقیت را جذب خواهید کرد.
– با یک ساعت سکوت اختیار کردن میتوانید بیشتر از یک سال مطالعه علماندوزی کنید.
در بخشی از کتاب صبح جادویی میخوانیم:
زمانی را به یاد آورید که برای بیدار شدن بسیار هیجان زده بودید. شاید عازم سفری بودید که ماهها انتظارش را میکشیدید یا اولین روز کاریتان و یا در اولین روز مدرسه، شاید هم روز عروسی یا تولدتان. برای من این روز، صبح روز کریسمس بود که صرف نظر از اینکه شب قبل چقدر خوابیده بودم صبح روز بعد بسیار هیجان زده بودم. شاید شما نیز چنین تجربهای را داشته اید.
آن موقعیت هر چه بود هنگامی که صبح از راه میرسید چه احساسی داشتید؟ آیا باید به زور از رختخواب بیرون میآمدید؟ گمان نمیکنم. این طور مواقع برای بیدار شدن لحظه شماری میکنیم. هیجان زده و پر انرژی هستیم و آماده و قبراق برای شروع روز. به سرعت ملافهها را کنار میزنیم از تخت خواب بیرون میپریم. حالا فکرش را بکنید هر روز صبح همینطور از خواب بیدار شوید. نمیشود؟ البته که میتواند چنین باشد.
صبح جادویی اساسا به خلق دوباره تجربه با انگیزه و پر هیجان بیدار شدن تا پایان عمر، خواهد پرداخت. هدف این کتاب این است که بتوانید صبح هنگام با اراده و نه از روی اجبار از تخت خواب بلند شوید و بخشی از هر روزتان را صرف رشد پیشرفت خودکنید تا بتوانید به یک زندگی خارق العاده و سرشار از برکت و رضایتمندی دست یابید. هزاران نفر در سراسر دنیا هم اکنون مشغول انجام همین کارند. افرادی مانند خود شما.
۵) عادتهای اتمی
جیمز کلیر در کتاب عادتهای اتمی که یکی از پرفروشترینهای نیویورک تایمز و آمازون به شمار میآید به شما میآموزد که عادتهای خوب خود را بهبود بخشید و عادتهایی که به نظرتان بد هستند را از خود دور کنید تا به شخصیت دلخواهتان برسید.
اتم، کوچکترین واحد تشکیل دهندهی یک ماده است و از همین رو میتوان آن را کوچکترین ماده در عالم هستی نامید. ترکیب کلمه عادت با اتم خود توضیح کاملی از کتاب عادتهای اتمی (Atomic Habits) است. ما همیشه به دنبال تغییرهای بزرگ در زندگی خود هستیم و تغییرات کوچک را نادیده میگیریم. در صورتی که همین تغییرهای کوچک هستند که منجر به اتفاقات بزرگ میشوند.
یک مربع کوچک را در نظر بگیرید، به احتمال زیاد آن را نادیده خواهید گرفت، اما اگر دو، سه یا حتی بیست مربع کنار هم جمع شوند، آیا میتوانید آنها را نادیده بگیرید؟ هرگز. چون طرز چینش و اندازهی آنها میتواند تصاویر گوناگونی را در ذهن شما تداعی کند.
QR Code، یک نمونه خوب از همین مربعهاست. تعدادی مربع کوچک و بزرگ کنار هم قرار میگیرند و یک هویت را تشکیل میدهند که در این میان نقش مربعهای کوچک بسیار بیشتر از مربعهای بزرگ است.
عادتهای کوچک نقش بسیار تعیین کنندهای در زندگی ما دارند و وقتی کنار هم جمع میشوند شخصیت ما را شکل میدهند که مصداق این گفته را میتوان در این ضربالمثل یافت: «قطره قطره جمع گردد، وانگهی دریا شود». این ضربالمثل را در اقتصاد و پسانداز امور مالی به کار میبرند، اما روانشناسانی همچون جیمز کلیر، ثابت کرده که در زمینهی روانشناسی و شخصیت هم کاربرد دارد.
انسانها شبیه به هم آفریده نشدهاند و هر کدام از ما با روحیات و علایق خاص خودمان به دنیا میآییم. کسی که ابتدا به خودشناسی برسد و راه و مسیری را برای زندگیاش تعیین کند، میتواند متناسب با روحیات و علایق خود عادتهایی را برای گام برداشتن در مسیر زندگیاش ایجاد و خود را به هدفش نزدیک و نزدیکتر کند.
به گفتهی نویسندهی این کتاب، جیمز کلیر، همین رفتارها و عادتهای کوچک تعیین میکنند که بعد از گذشت چند سال، در چه مرتبهای از زندگی قرار دارید و چقدر در زندگی موفق شده یا شکست خوردهاید.
رفتار انسانها ساعت به ساعت، لحظه به لحظه و ثانیه به ثانیه در حال تغییر است. کتاب عادتهای اتمی دربارهی موضوعاتی صحبت میکند که نمیتوانند تغییر کنند. در واقع این کتاب دربارهی اصول رفتار انسانها میباشد؛ اصول پایدار و جاوادانهای که هر سال قادر هستید در زندگی به آنها تکیه کنید. راهحلها و روشهایی که میتوانید کسب و کارتان را ارتقا دهید و زندگیتان را در جهت مثبت هدایت کنید.
جملات برگزیدهی کتاب عادتهای اتمی:
– وقتی یک عادت شکل میگیرد، احتمال که بتوانید آن را فراموش کنید کم است.
– یکی از روشهای کاربردی برای حذف یک عادت بد، کاهش قرار گرفتن در معرض سرنخهایی است که علت آنها هستند.
– هرچه یک فرصت، بیشتر جذاب باشد، احتمال آنکه به شکل یک عادت درآید بیشتر است.
– علت عادتهای شما، در واقع همان پیشبینی است که قبل از اقدام انجام میدهید. این پیشبینی باعث ایجاد یک احساس در شما میشود.
جیمز کلیر را بیشتر بشناسیم:
جیمز کلیر (James Clear) نویسندهای مشهور و کارآفرینی محبوب است که روی عادتهای خوب و بد انسانها کار میکند، زیرا معتقد است که این باورها سبب توسعه و پیشرفت فردی میشوند. جیمز کلیر در ارتباط با علم و عادتها و رفتارهای انسانی اطلاعات بسیار خوب و مفیدی ارائه کرده و داستانهای جذابی از زندگی خود و چهرههای مشهور کسب و کار، هنر، ورزش و دیگر رشتهها شرح داده است.
بیشتر بخوانید: معرفی کتاب مسیر شغلی
در بخشی از کتاب عادتهای اتمی میخوانیم:
خوشبختانه صبح روزِ بعد، نفس کشیدن و شرایط حیاتی من به گونهای شد که پزشکان خیالشان راحت شد که من از کُما خارج شدهام. وقتی کاملاً هشیار شدم فهمیدم که حس بویاییام را از دست دادهام. برای آزمایش این موضوع پرستار از من خواست که فین کنم و سپس آب سیب را بو بکشم. حس بویایی من برگشته بود، ولی – چیزی که همه را غافلگیر کرد - فین کردن باعث شد هوا از داخل کاسۀ چشمم عبور کند و چشم چپم را بیرون بیندازد. کُرهی چشمم از جایش درآمده بود و بهسختی توسط رگهایی که چشم را به مغز وصل میکرد، سر جای خود مانده بود.
چشم پزشک گفت که چشمم به مرور سر جای خودش بر خواهد گشت؛ ولی مشکل بود که بگوید چقدر طول میکشد. هفتهی بعد برای من نوبت عمل جراحی گذاشتند که با این فرصت وقت بیشتری داشتم تا حالم بهتر شود. قیافهام طوری بود که انگار با یک فرد قوی هیکل مسابقه بوکس دادهام؛ با این حال من را با دماغ شکسته، صورتی که نصف آن پاره شده بود و چشم چپم که از کاسه بیرون زده بود، از بیمارستان مرخص کردند.
ماههای بعد از آن خیلی سخت گذشت. احساس میکردم همه چیز در زندگیام ثابت مانده است. چندین هفته چشمهایم تار میدید. یک ماهی طول کشید تا چشمهایم به حالت قبلی خود برگردد. هشت ماهی طول کشید تا دوباره بتوانم پشت فرمان بنشینم. در فیزیوتراپی الگوهای اصلی حرکت، مثل راه رفتن روی خط صاف را تمرین میکردم. تصمیم گرفته بودم اجازه ندهم که مصدومیت زمینگیرم کند، ولی گاهی پیش میآمد که افسرده و ناامید میشدم.
یک سال زَجر کشیدم تا دوباره به زمین بیسبال برگردم. بیسبال همیشه بخش بزرگی از زندگی من بود. پدرم در لیگ دسته پایین بیسبال سنت لوئیس کاردینالز بازی میکرد و من هم آرزوی یک بازی حرفهای را داشتم.