دنیا دائما درحال تغییره و ما آدمها هم باید با این تغییر همراه بشیم. اما تغییر همیشه سخت بوده و گاهی ناامید کننده است. با تغییر دادن سبک زندگی ، آنقدر اتفاقات خوب و جدید رخ میدهد که سختیش هرچه باشد میارزد! کتابهای زیادی هستند که راهنماییتان میکنند برای تغییر از کجا شروع کنید و برای راحتتر شدن تغییر چیکارهای انجام دهید.
5 کتابی که در این مطلب از حرفهای به شما پیشنهاد میدهیم شامل راهکارهای بینظیری هستن که ابتدا خودتان را تغییر میدهید و سپس، زندگیتان را پس در ادامه این مطلب با ما همراه باشید.
اگر از دست رژیمهای غذایی سفت و سخت و ورزشهای طاقت فرسا خسته شدهاید، این کتاب مخصوص شماست. در کتاب با بدن خود مهربان باشید، ربکا اسکریچفیلد، به شما میآموزد که چگونه شیوههای خصمانه را کنار بگذارید و یک بار برای همیشه تصمیم بگیرید که با خودتان مهربان باشید تا بتوانید به سلامتی و خوشبختی برسید.
این کتاب برای افراد زیر مناسب است:
کتاب تو کامیاب میشوی، مسیر رسیدن شما به اوج شکوفایی در دانشگاه و به دنبال آن در زندگی را به شما نشان میدهد. آلن اشلکتر و دنیل لرنر نویسندگان کتاب تو کامیاب میشوی بر این موضوع تأکید دارند که تنها وارد دانشگاه شدن و داشتن یک شغل کارمندی و با پرستیژ اجتماعی نمیتواند باعث شادی شما شود!
کتاب تو کامیاب میشوی به وضوح بیان میکند که تنها راه شکوفایی افراد دنبال کردن آن چیزی است که با عشق و اشتیاق انجام میدهند. تشخیص درست استعداد و اینکه چگونه باید سطح مهارتهای خود را به اوج شکوفایی رساند بهنظر کمی سخت میآید. اما با مطالعه کتاب تو کامیاب میشوی قادر خواهید بود که قبل از ورود به دانشگاه آگاهانه دست به انتخاب بزنید. علاوهبراین در این کتاب مفید خواهید آموخت که چگونه در هر شغلی که هستید به سرحد کمال و رشد برسید.
این کتاب برای افراد زیر مناسب است:
در کتاب فقر احمق میکند که بر اساس تحقیقات برجسته الدار شفیر و سندهیل مولاینیتن به چاپ رسیده است، ثابت میشود که “فقر” ساختار روانی متمایزی را برای افراد متفاوت در تلاش برای مدیریت بهینه آنچه نیاز دارند ایجاد میکند. افراد پرمشغله به همان دلایلی که افراد فقیر نتوانستهاند پول خود را مدیریت کنند، نمیتوانند وقت خود را به طور کارآمد مدیریت کنند. با شروع نگریستن به جهان از دریچه “کمبود منابع” ، مشکلات زندگی مدرن بیشتر به چشم میآیند و کتاب “فقر احمق میکند” نه تنها نشان میدهد که کمبود منابع چگونه ما را محدود میکند بلکه مشخص میسازد که چگونه افراد و سازمانها میتوانند برای رضایت و موفقیت بیشتر منابع را مدیریت کنند.
در پشت جلد کتاب میخوانیم: یک مدیر با دهها پروژۀ عقب افتاده، یک کارگر ساده با کوهی از بدهی و یک خانم خانهدار که درگیر رژیم گرفتن است چه شباهتی با هم دارند؟ این افراد همه دچار کمیابیاند. یکی زمان کافی ندارد، یکی بیپول است و دیگری نیز کالریهایش را محدود کرده. کمیابی به شکلی اعجاب آور ذهن همه را تحت تاثیر قرار میدهد. مولاینیتن و شفیر، متکی به آخرین یافتههای علوم رفتاری و اقتصاد، تبیین میکنند که چطور ابعاد مختلف زندگی ما تحت تأثیر ذهنیت کمیابی است؛ همچنین آنها توضیح میدهند که چطور سازمانها و تک تک افراد میتوانند کمیابی را مهار کنند تا به موفقیت و رضایت بیشتری دست یابند. همان طور که تیلر برندۀ نوبل اقتصاد ۲۰۱۷ میگوید، این کتاب از نظر علمی بیبدیل و از نظر روایی بسیار خواندنی و سرگرم کننده است.
جین سینسرو خود را از فقر مطلق به رفاه کامل رساند. او در کتاب تو کله خر هستی، برو پیش، پولدار میشوی مسیر موفقشدن خودش را با مخاطب در میان میگذارد. در این کتاب، مخاطب درباره غلبه بر ترسها بیشتر میخوانید، با وجود وضعیت سختی که دارد، امیدوار میماند، نوع نگرشش را میتواند تغییر دهد و روی دیگری از زندگی را تجربه کند.
سینسرو در این کتاب، از تفکر فقرگرایانه صحبت میکند. او به این نکته مهم اشاره میکند که افراد زیادی از آن صحبت کردهاند:
هرچه ذهنت به آن بپردازد، طولی نمیکشد که نصیب تو میشود.
کتاب تو کله خر هستی، برو پیش، پولدار میشوی دقیقا آنچه را در درون خود دارد که در عنوانش تداعی شده است: اینکه مواجه شو و به پیش برو، موفق خواهی شد! جین خودش درباره کتابش اینطور صحبت میکند:
«اگر قصد ثروتمندشدن داری، میتوانی ثروتمند شوی. مهم نیست که چند بار تلاش کردی و ناکام شدی. یا زمانی بوده که آه در بساط نداشتی یا در وضعیتی قرار گرفتی که کارتهای اعتباریات بیاعتبار شدند. با وجود این، میتوانی پولدار شوی؛ بهطوریکه هم خودت به خواستههایت برسی و هم خواستههای دیگران را برآورده کنی. درضمن، دلم میخواهد این نکته را هم یادآوری کنم که اگر نمیدانی چگونه پولدار شوی، دلیل این نیست که عیب و ایرادی داری.
پول یکی از مطرحترین مسائل زندگی است. ما همگی عاشق پول هستیم، از پول نفرت داریم، دستودلمان برای پول میلرزد، به پول بیتوجه هستیم، از دست پول کفری میشویم، پول را تلنبار میکنیم، در حسرت پول به سر میبریم و از پول ایراد میگیریم. پول مجموعهای است شامل اشتیاق، سرافکندگی و شگفتزدگی. پول اعجازی است که به ما روحیه میدهد و کسب آن لذتبخش است.»
یکی دیگر از ویژگیهای این کتاب، استفاده از تمثیلهای مرتبط با موضوع پول است. نویسنده بهخوبی مخاطب را درباره موجودیت پول آگاه میکند. خواننده دیگر این حس بد را نخواهد داشت که اگر پول دوست دارد، پس حتما انسان بدی است! همان طور که خود نویسنده درباره این موضوع میگوید:
«وقتی درمورد پول فکر میکنم، به این نتیجه میرسم که پول هم مانند مسائل جنسی موجب ترس و وحشت مردم میشود. مردم بدون اینکه در این زمینه آموزشی ببینند، طبق آگاهی خود عمل میکنند و جرئت هم ندارند در این مورد با کسی حرفی بزنند، چون مقولهای مناسب نیست. ازطرفی پول و مسائل جنسی یکی از لذتهای غیرقابلانکار زندگی است که موجب حیات مجدد میشود و ازطرف دیگر، سببساز خشونت و طلاق هم هست. عدم وجود این دو مورد، از یک طرف موجب شرمندگی ما است و ازطرفی اگر به خواستن آن اقرار کنیم، باز هم شرمندهتر میشویم.»
یکی از جملات تأثیرگذار کتاب نشان میدهد که مخاطب این کتاب چهکسانی هستند؛ درواقع همه میتوانند مخاطب آن باشند چراکه:
در وجود همه ما بذر موفقیت و شجاعت وجود دارد. فقط کافی است به آن اجازه رشد بدهیم.
البته این کتاب را بهطور ویژهتر به کسانی که مایل هستند:
پیشنهاد میکنیم.
چهار میثاق کتابی است از دون میگوئل روئیز. این اثر درواقع کتاب خِرَد سرخپوستان تولتک است. در کتاب حاضر، دون میگوئل روئیز به چیزی اشاره میکند و آن را رویای سیاره مینامد که در کتاب سفر به دیگرسو اثر کارلوس کاستاندا، دون خوان آن را نوعی تعریف و توصیف از جهان مینامد و معتقد است که غیر از آنچه ما واقعیت مینامیم، واقعیتهای دیگری نیز وجود دارد.
هندیها واقعیت این جهان را مایا مینامند که هرمان هسه، نویسندۀ آلمانی، در داستانی به همین نام، آن را به وجهی ساده توصیف کرده است.
برای انتقال هرچه سادهتر منظور نویسنده این کتاب باید بگوییم که او معتقد است واقعیت فعلی جهان حاضر را توهم مشترک نسلهای متمادی و میلیونها نفر از افراد بشری در زمان حال شکل داده و میدهد، او حتی بر این باور است که میتوان این توهم مشترک را تغییر داد.
آنچه دون میگوئل روئیز میخواهد بگوید این است که هریک از ما در قلمرو زندگی شخصی خویش، قادریم باورهای منفی موروثی را بهتدریج تغییر دهیم و سهمی در تبدیل این رؤیای دوزخی به رؤیایی بهشتی ایفا کنیم. این کار نه آسان است و نه بهسرعت اتفاق میافتد، اما میتواند به حرکت انسانهای پویا و معتقد به تغییر، جهتی نو و سالم دهد.
با استفاده از آموزشهای این پزشک جراح سرخپوست، که شاید مشابه آن را در کتابهای متفاوت دیده باشید، میتوانیم در راهی گام نهیم یا راهی را تداوم بخشیم که هدف بنیادین آن آزادی درونی و شخصی انسان است؛ آزادیای که اگر به دست نیاید، هیچ آزادی اجتماعی و بیرونیای نمیتواند جایگزین آن شود -یا شاید این آزادی درونی، وسیلۀ تحقق و سپس تضمین تداوم آزادی بیرونی باشد.
چهار میثاق دون میگوئیل عبارتند از: