هرکسی میتواند دکمه شاتر را فشار دهد، اما ثبت تصاویر خیرهکننده نیازمند استعدادی واقعی است. به محض اینکه با قواعد بنیادین نوردهی و ایده کلی ترکیببندی آشنا شدید، زمانش میرسید که مهارتهای تصویربرداری خود را به سطوحی تازه ببرید. در این مقاله قصد داریم نکاتی حرفهای را برایتان بازگو کنیم که تصاویرتان را به سطوح تازهای از کیفیت و نبوغ میرسانند. این ترفندهای عکاسی را در ذهن داشته باشید و خیلی زود بهبود تصاویرتان را به چشم خواهید دید. در ادامه این مطلب از حرفهای همراه ما باشید.
قانون یک سوم
انبوهی از قواعد مختلف در ترکیببندی وجود دارد که میتوانید به مرور زمان آنها را بیاموزید، اما «قانون یک سوم» یکی از بنیادینترین و محبوبترین ترفندهای عکاسی به حساب میآید. قانون یک سوم بسیار ساده است: در ذهنتان دو خط عموی با فاصلهای یکسان و دو خط افقی با فاصلهای بکسان بکشید. حالا شبکهای ۳ در ۳ در اختیار دارید. تمام کاری که باید بکنید، حصول اطمینان از این است که سوژه اصلی یا نقطه فوکوس درون یکی از این نقاط تلاقی باشد.
دوربینتان (چه دوربین موبایل باشد و چه دوربین عکاسی حرفهای) به احتمال زیاد گزینهای برای روشن کردن شبکه دارد و به کمک آن میتوانید کار را برای خودتان آسا کنید. اگرچه این قاعده در ترکیببندی حسابی محبوب است و شانس شما در ثبت یک تصویر بهیادماندنی را بالاتر میشود، خراب کردنش هم آسان است. باید حواستان به فاکتورهایی دیگر نیز باشد که دو مورد از آنها را در ادامه مقاله تشریح کردهایم.
بیشتر بخوانید: قانون یک سوم در عکاسی
خطوط هدایتگر
کلمه «فوتوگرافی» که در فارسی به عکاسی ترجمه میکند، ریشه در زبان یونانی باستان دارد و در اصل به معنای «نقاشی با نور» است. خطوط مهمترین جزء در یک نقاشی به حساب میآیند و همین موضوع در یک عکس خوب نیز مصداق دارد. همیشه حواستان به خطوط داخل قاب باشد و سعی کنید آنها را به گونهای در تصویر جای دهید که به سوژه اصلی منتهی شوند.
یکی از بهترین ترفندهای عکاسی که باید از آن باخبر باشید اینست که خطوط هدایتگر، هم میتوانند به معنای واقعی کلمه چند خط واقعی باشند و هم فرضی. برای مثال میتوان خطوط دید چند نفر را به سوژه اصلی منتهی کرد. در این صورت با خطی واقعی مواجه نیستیم، اما به همان خوبی از آب درمیآید. در تصویربرداری، چشمها یکی از قدرتمندترین ابزارهایی هستند که در اختیار دارید.
پر کردن فریم
پر کردن فریم خیلی ساده راهی برای جلب توجه هرچه بیشتر به سوژه تصویر است. آنقدر به سوژه نزدیک شوید تا فضای بیشتری را درون تصویر اشغال کند.
البته که از فضای خالی هم میتوانید برای زیبا کردن تصاویرتان استفاده کنید، اما خلاقیت شما و شرایط محیطی است که میتواند به اتخاذ تصمیم درست برای تصویرتان منجر شود. اما اگر بخواهیم یک قاعده کلی تعیین کنیم، استفاده نادرست از فضای خالی میتواند منجر به حواسپرتی مخاطب یا از بین رفتن تعادل در تصویر شود.
بیشتر بخوانید: چگونه با موبایل عکسهای پرترهی زیبا بگیریم؟
فضای منفی
درست مثل هر هنر دیگری، تصویربرداری به سادگی دنبال کردن برخی ترفندهای عکاسی نیست، به خاطر اینکه قوانین را میتوان زیر پا گذاشت. از فضای منفی (یا فضای مرده) میتوان برای ثبت تصاویری حقیقتا تاثیرگذار استفاده کرد.
سوژه تصویربرداری شما تحت عنوان فضای مثبت شناخته میشود و هرچیزی در پیرامون آن، فضای منفی به حساب میآید. شما میتوانید با استفاده از محیط پیرامون و همینطور بوکه، خطوط، رنگها و دیگر المانهای مشابه، توجه بیشتری را جلب سوژه خود کنید. حتی میتوان از فضای منفی برای انتقال مفاهیمی نظیر استرس، صلح، فعالیت ورزشی و طبیعت هم استفاده کرد. در تصویر پایین، از فضای منفی برای القای نوعی حس تاریکی استفاده شده و همین، کنتراست بیشتری به سوژه (که نور است) میآورد.
بیان یک ترفند عکاسی مشخص برای استفاده صحیح از فضای منفی کار آسانی نیست. میتوانید قطارها، اتومبیلها و افراد پیرامون سوژه خود را بلور کنید. یا میتوانید از بافتها و الگوهای جالب در فضای منفی استفاده کنید. فقط باید خلاق باشید.
عمق میدان
عمق میدان به همان اندازه که میتواند تصویر را چشمنواز کند، قادر به نابودسازی کامل آن نیز هست. به صورت خلاصه، عمق میدان به فاصله میان نزدیکترین و دورترین نقاط فوکوس در یک تصویر گفته میشود. به همین ترتیب است که افکت بوکه (یعنی تار شدن پسزمینه) به دست میآید.
عمق میدان عمدتا به کمک میزان گشودگی دهانه لنز، فاصله با سوژه و فاصله کانونی کنترل میشود. هرچه دهانه لنز عریضتر باشد، فاصله نزدیکتر باشد و فاصله کانونی بالاتر، عمق میدان کمتر میشود. هرچه دهانه لنز کوچکتر باشد، فاصله از سوژه بیشتر و فاصله کانونی کمتر، عمق میدان هم بیشتر میشود.
همواره از عمق میدان به نفع خودتان استفاده کنید. عمق میدان محدودتر، برای ایزوله کردن سوژه از پسزمینه و کاهش حواسپرتیها ایدهآل است. اگر مشغول عکاسی از چیزی مانند بازی کردن یک کودک هستید، دلتان میخواهد که کودک بیشتر در فوکوس قرار بگیرد و بنابراین عمق میدان عریضتر به کمکتان خواهد آمد.
بیشتر بخوانید: تفاوت فناوریهای Oversampling ،Line Skipping و Pixel Binning
پرسپکتیو
پرسپکتیو میتواند یک تصویر کاملا معمولی را به تصویری حیرتانگیز تبدیل کند. بیایید فرض کنیم که به یک نقطه توریستی معروف رسیدهاید، به سمتش حرکت میکنید و تصویری مستقیما در ارتفاع برابر با چشم از آن میگیرید. حالا به این فکر کنید که که چند نفر دیگر هم چنین تصویر بیذوقی به ثبت رساندهاند و چند نفر هم در آینده به ثبت خواهندش رساند. تصویر شما در دریایی از تصاویر مشابه گم خواهد شد.
زاویهای دیگر پیدا کنید، به زمین نزدیک شوید یا ارتفاع را بالاتر از قد نرمال خود ببرید. اگر پهپاد دارید، از آن استفاده کنید. به سقف یک ساختمان بروید یا پشت بنایی که میخواهید از آن عکس بگیرید. یافتن یک زاویه نامتعارف همواره باعث میشود که تصویری متمایز به ثبت برسانید. مردم شاید به حالات عجیب بدنتان بخندند، اما در نهایت تصویری خاص به دست خواهید آورد.
الگوها
به نظر میرسد که انسانها نوعی وسواس روی الگوها دارند، بدون هیچ تردید هم به خاطر آشوبی که زندگی روزمره ما در آن فرو رفته. اگر الگوهای جالبی پیدا میکنید، از آنها برای ثبت یک تصویر جالبتر استفاده کنید. با استفاده از الگوها میتوانید نوعی حس تعادل به تصاویر خود بیاورید. از سوی دیگر، با شکستن الگوها میتوان توجه بیشتری را به خود جلب کرد.
چارچوببندی
چگونگی چارچوببندی سوژه درون تصویر میتواند حسابی باعث جلب توجه شده و پرسپکتیوی منحصر به فرد به آن ببخشد. به جای تصویربرداری از بیرون پنجره، دفعه بعدی به این فکر کنید که تصویر در صورت قرار گرفتن پنجره درون قاب، چه شکلی خواهد شد.
از سوی دیگر میتوانید از درختان، کوهستانها و سنگها برای چارچوببندی پیرامون سوژه استفاده کرده و به آن جلوه بیشتری بدهید. یک فنس، معماری یک بنا، تونلها، آینهها و غارها همگی جزو گزینههای محبوب در چارچوببندی هستند.
بیشتر بخوانید: چگونه در حرفه عکاسی موفق شویم؟
تئوری رنگ
از میان تمام ترفندهای عکاسی موجود در این مقاله، رنگ معمولا بیشتر از هرچیز دیگر توسط عکاسان دست کم گرفته میشود. رنگ میتواند روی حس و حال غالب بر تصویر تاثیر چشمگیر بگذارد. به همین خاطر است که نقاشان و طراحان معمولا به پالتهای رنگی کاملا مشخص میچسبند.
محبوبترین رنگها میان عکاسان، رنگهای اصلی در گردونه RGB (قرمز، سبز و آبی) هستند. این رنگهای اصلی، یک فونداسیون را شکل میدهند. بعد رنگهای ثانویه را داریم که با ترکیب رنگهای اصلی به دست میآیند و در آخر هم به رنگهای ثالث میرسیم که با ترکیب رنگهای اصلی و ثانویه به دست آمدهاند.
پرداختن هرچه بیشتر به مقوله رنگها از حوصله این مطلب خارج است و پیشنهاد میکنیم که درباره تئوری رنگ مطالعات گستردهتری داشته باشید. اما به صورت خلاصه، همواره قادر به دستکاری رنگها (چه هنگام تصویربرداری و چه هنگام تدوین) هستید تا حس و حالی خاص به تصاویرتان بدهید.
منبع: دیجیکالا